شکایت زن از هوویش: این زن کتکم میزند!
به خاطر عشق و عاشقیهای دوران نوجوانی و جوانی چندین بار ازدواج کردم و مدتی بعد طلاق گرفتم، اما اکنون که به خود آمدهام و میدانم که مسیر زندگی را اشتباه رفتهام هیچ گاه دوست ندارم فرزند دیگرم نیز در زمانی که پدرش زنده است یتیم شود، ولی …
زن ۳۲ سالهای که برای شکایت از هوویش به خاطر توهین و کتک کاری به مرکز انتظامی مراجعه کرده بود درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی طبرسی شمالی مشهد گفت: در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمدم و روزگار سختی را گذراندم، اما پدرم با آن که اعتیاد داشت ولی مردی بسیار مهربان و خوش قلب بود تا این که ۱۸سال قبل به دلیل سکته قلبی از دنیا رفت. با وجود این، زمانی که در کلاس دوم راهنمایی تحصیل میکردم عاشق پسرعمهام شدم و نام دیدارهای هوس آلود پنهانی را عشق گذاشتم. بالاخره با هم ازدواج کردیم و در دوران نامزدی باردار شدم، اما این زندگی دوامی نداشت چرا که شوهرم در همان دورانی که مدعی بود عاشق من شده است با دختر دیگری از بستگانش نیز ارتباط داشت و به او هم علاقهمند بود. به همین دلیل بعد از ازدواج مدام به سراغ او میرفت و هیچ حس عاطفی به من نداشت. این بود که به خواست خانوادهام سرپرستی فرزندم را به او دادم و طلاق گرفتم. این در حالی بود که بعد از مرگ پدرم، زندگی دیگر اعضای خانوادهام نیز دچار مشکلاتی شد و مادرم در یکی از شهرهای شمالی کشور ازدواج کرد. من هم در این شرایط به خانه مادرم بازگشتم و در یک آرایشگاه مشغول کار شدم.
آن جا بود که با «سعید» ارتباط برقرارکردم. او مدعی بود عاشق من شده است و میتواند مرا خوشبخت کند. من هم به او دل بستم و با هم ازدواج کردیم. با آن که ۸ سال در کنار هم بودیم ولی او هم دوبار ازدواج کرد و به سرم هوو آورد چرا که اختلافاتمان به خاطر دیرآمدن هایش به خانه شروع شده بود و ادعا میکرد هیچ علاقهای به من ندارد و تنها به خاطر هوسهای دوران جوانی عاشقم شده است.
خلاصه از او هم جدا شدم و به روستای محل زندگی مان در مشهد بازگشتم. چند ماه بعد با پیامکهای عاشقانه یکی از بستگانم روبه رو شدم که متاهل بود. ابتدا بی محلی کردم ولی او یک روز مرا در روستا دید و ملتمسانه از من خواست با او ازدواج کنم. او میگفت: من بعد از ازدواج چند بار زنانی را به عقد موقت خودم درآوردم تا فرزندان زیادی داشته باشم! با این که مادرم به هیچ وجه راضی به این ازدواج نبود ولی من بازهم اشتباه کردم و پنهانی به عقد «حشمت» درآمدم.
یک سال گذشت و من که اگر نمیتوانستم این زندگی پنهانی را تحمل کنم به شوهرم گفتم، باید ماجرای ازدواجمان را آشکار کنی! اما او به شدت مرا کتک زد تا حدی که اورژانس آمد و مرا به بیمارستان شهید هاشمی نژاد بردند و نیروهای انتظامی ماجرای کتک کاریها را صورت جلسه کردند.
خلاصه ۴ سال در حالی با وحشت و اضطراب زندگی کردم که دیگر او نیز اهمیتی به من نمیداد. حالا یک پسر هم از «حشمت» داشتم ولی او با آن که وضعیت مالی بدی ندارد حتی برای خرید پوشک فرزندم نیز مرا اذیت میکرد. در عین حال درگیری من با هوویم سر یک بسته پفک شروع شد. او با پیامکهای توهین آمیز مرا آزار میداد. من هم با آن که به تماس هایش پاسخ نمیدادم ولی بالاخره به تنگ آمدم و درگیری ما به کتک کاری کشید. حالا نمیخواهم باز هم طلاق بگیرم و این فرزندم نیز در زمان زنده بودن پدرش، طعم یتیمی طلاق را بچشد! چرا که احساس میکنم سرنوشت سیاهی دارم؛ ولی همه اینها به خاطر علاقههای هوس آلودی است که در دوران نوجوانی نام عشق برآن میگذاریم و تنها با این جمله که فلانی با بقیه فرق دارد روزگارمان را سیاه میکنیم!ای کاش …
با دستور سرگرد احمدآبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) اقدامات قانونی و کارشناسی برای حل مشکلات این زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری آغاز شد.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "شکایت زن از هوویش: این زن کتکم میزند!" هستید؟ با کلیک بر روی حوادث، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "شکایت زن از هوویش: این زن کتکم میزند!"، کلیک کنید.